هم اکنون شما در تاپيک :تحولحضور داريد
تحول تعداد بازديد : 598
|
|||
n-213![]() ![]() ![]() |
تحول
یه روز جوانی طالب تحول ، سراغ استاد فرزانه ای رفت و گفت : کمکم کن تا رشد کنم و شکوفا بشم. استاد اونو برد کنار رودخونه ای که بیرون شهر بود و ازش خواست سرش رو توی آب فرو کنه و تا جائی که نفس داره بیرون نیاد! جوان هم این کار رو کرد و وقتی خواست سر رو بیرون بیاره ، استاد سرش رو فشار داد و اجازه نداد از آب بیاد بیرون! و وقتی که بی رمق و سست شد ، استاد رهاش کرد تا بیرون بیاد! جوان متعجب و حیرت زده ، در حالیکه نفس نفس می زد ، به استاد نگاه می کرد. پیر فرزانه ازش پرسید : پسرم وقتی که نمی گذاشتم بیرون بیای ، بزرگترین آرزوت چی بود؟ پسر فریاد زد : هوا ، زندگی. استاد لبخندی زد و گفت : برای تحول باید به همین اندازه مشتاق باشی! |
||
یکشنبه 02 شهریور 1393 - 12:05 |
|
![]() |
1 کاربر از n-213 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|